« زندگی » زیباست، کو چشمی که « زیبائی » ببیند ؟
کو « دل آگاهی » که در « هستی » دلارائی ببیند ؟
ادامه مطلب ...
سر به محراب تو ساید شرمگین مردی گنه آلود
ای خدا بشنو نوای بنده ای آلوده دامان را
غمگسارا! سینه ام از غم گرانبارست
مهربانا! خلوتم از گریه لبریزست
ای خدا! تنها تو می بینی بجانم اشک پنهان را
ادامه مطلب ...
مردم نمیدانند پشت چهره من ـ
یکمرد خشماگین درد آلوده خفته است
مردم ز لبخندم نمیخوانند حرفی
بس گریه ها در خنده تلخم نهفته است
وز دولت باران اشکم
گلهای غم در جان غمگینم شکفته است
ادامه مطلب ...
غوغای توفانی که کار مرگ می کرد ـــ
انگیخت در گرداب دریائی بلائی
کشتی شکست و باد بان را باد بر کند
آشفته شد چون موج دریا ،نا خدائی
***
ادامه مطلب ...